• چه خوب است گاهی با منجي عالم حرف بزنيم ، سلامي بگوئيم و بر ایشان درود و صلواتی
بفرستيم ..او بيش از همه حاضر است و اين مائيم که از او غافل و از محضرش غائبيم ..
• طبق نذري که کرده بودم و به لطف خدا خيلي هم سريع مستجاب شد اين بخش را اختصاص
دادم به نامه هاي کوتاه شما عزيزان به حضرت مهدي عج ..
• يک خاطره از مدد آقا امام زمان عج :
به خاطر مسئله اي به شدت ناراحت بودم با قلبي شکسته و چشمانی اشکبار گفتم :
" اگه هستی ، کمکم کن " ... و ذکر " یا مهدی ادرکنی " را چندین بار تکرار کردم ...
چند ساعت بعد اتفاق عجیبی افتاد .. و پس از آن ، حاجتم مستجاب شد ...
از آن روز به بعد هر وقت به ايشان متوسل مي شوم و خصوصا برايشان تلاوت قرآن
نذرمي کنم به لطف خدا ی مهربان اکثر مواقع حاجتم مستجاب می شود ...
• وظايف منتظران :
مرحوم حاج محمد اسماعيل دولابي در تعبيري زيبا از وظايف منتظران در دوران غيبت مي گويد: پدري چهار بچه ي خودش را گذاشت توي اتاق و گفت اين جا را مرتب کنيد تا من برگردم . مي خواست ببيند کي چه کار مي کند. خودش هم رفت پشت پرده ..از آن جا نگاه مي کرد مي ديد کي چه کار مي کند ، مي نوشت توي يک کاغذي که بعد حساب و کتاب کند براي خودش
يکي از بچه ها که گيج بود يادش رفت. سرش گرم شد به بازي و خوراکي و اين ها يادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنيد.
يکي از بچه ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ريختن و داد و فرياد که من نمي گذارم کسي اين جا را مرتب کند.
يکي که خنگ بود، وحشت گرفتش. ترسيد. نشست وسط و شروع کرد گريه و جيغ و داد که آقا بيا، بيا ببين اين نمي گذارد جمع کنيم، مرتب کنيم..
اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد آقاش را ديد از پشت پرده. تند و تند مرتب مي کرد همه جا را
مي دانست آقاش دارد توي کاغذ مي نويسد ، بعد مي رود چيز خوب برايش مي آورد . هي
نگاه مي کرد سمت پرده و مي خنديد. دلش هم تنگ نمي شد .....
دیدگاهها
مولای من بنده روسیاهتم میدونم خیلی وقتا ازگناه های ما سرنماز گریه میکنی اقاجان شرمساریم توگرداب گناهامون افتادیم هرلحظه بیشترداریم توش فرومیریم بطلب بازم بتونم امسال بیام به استانت اقای من دستامون خالی درسته باگناه دلامونو سیاه کردیم اما ذاتا شیعه ی حسینیم ع به امیدشفاعتتون اقای من
اللهم عجل ولیک الفرج
ازتون دعوت می کنم از این پست دیدن فرمایید و در صورت تمایل آنرا اشاعه دهید : (شناخت امام زمان عج)
taavus.blogfa.com/post/108
یه باربراتون اون روزا نامه نوشتم امیدوارم اینبارم نامم بدستتون برسه از دست شوهرم دلم خونه خیلی دوسش دارم اماا اون از وقتی که باردارم وبیشتر بهش نیاز دارم از من دور شده طوری که بعضی وقتها انقدر قلبمو میشکنه نفرینش می کنم از خدا می خوام هیچ وقت اونو نبخشه خودش میدونه چقدر بهش احتیاج دارم بارها شده ازش خواستم منو درک کنه بابی تفاوتیاش ازارم میدم بعضی وقتا به بانوی دو عالم حسودیم میشه استغفرالله من در مقام ایشان نیستم به کی بگم دردموشوهرم دوسم نداره به دادم برس اقای خوبیها یا امام زمانم
میدونی چقدر دلتنگم
فقط ایه معجزه میخوام
کارش درس بشه بیاد
خیلی زود:(
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا