يار ديرينه ي من
هرگاه كه غمگينم ، با شتاب به ديدارم مي آيد ...
و تنها تسلي تنهايي ام ، هماره اوست ...
پس از سالها هم نشيني با او دانسته ام كه
اشك نيز يك فرشته است...
مرا ببخشيد ...گاهي قلمم به فرمانم نيست و هر چه به فكرم مي رسد يا هر حالي كه دارم ، فاش بر كاغذ مي نگارد ...و از ياد مي برد كه قلم مسئول اميد بخشي به دل هايي است كه اميد را در زندگي از دست داده اند...قلم مسئول هويدا ساختن عظمت وجود انسان هايي است كه گوهر وجود خود را گم كرده و از ياد برده اند و قلم مسئول گسترش شادي و نشاط و دانايي و نيكويي و مهرورزي و ... است.