به نام او که مرا با خود آشنایی داد .. و از آن مهم تر ، طاقت جدایی داد ..
● نامه ي باراني ...
خدايا ، در اين جسم عاريه جانم به لب آمده ...
اگر هواي دنيا به سر داشتم
حال هشيارم و جز تو هيچ نمي خواهم ..
اگر غرور داشتم به لطفت شکست ..
اگر درس هایی را باید می آموختم
به عشقت صبورانه از دردها آموختم ...
اگر .....
اين يک قدم تا تو را ، عمري است مي روم ..
حتا روي خود خط کشيدم تا شايد فاصله ها کم شود ..
اما ! بي ياري ات هر تلاشي بيهوده است ....
اکنون مسافري خسته و درمانده ام
به دادم برس و دستم را بگیر
و تنهایم مگذار ای قادر بسیار مهربان
{jcomments on}
♥ کاش براي رسيدن به تو
لازم نبود از کوچه ي پر دد و دام و غم دنيا بگذرم ..
و هر شب تا صبح ، نمي خواست تو جاده کلي کابوس ببينم .....
● راستي
حس مي کنم
دارم به آخر اين پل شکسته مي رسم ....
خدايا !
تو کجايي ؟
به من بگو من کجايم ؟ ؟ ؟
● تار و پود دنيا پر از رنج و غمه
جز بودن با تو ، هيچ لذتي نيست
باقي تمامش ماتمه ...
● گاهي که پروانه احساسمو دنبال مي کنم
تنها وقتي پيش توست اونو آروم و شاد مي بينم ...
وقتي با مني تو ، واقعا تو بهشتم ..
وقتي با تو نيستم اعتراف مي کنم که هيچي نيستم ...
● وقتي نگاهم به روي ماه توست
اونقدر قوي ام که هيچ غمي ندارم
از هيچ وسوسه و فريبي ترسي ندارم .....
● بيا کاري بکن
از خودم و از هر چي جز توست ، بگذرم
تا يه روزي از همين روزا
به آرزويي که دارم ، برسم ...
بيا اي مهربون
بيا اين باقي راه رو با من بمون
اين دلخسته رو ، چاره کن ، پيشم بمون ...
● مي ترسم ....
مي ترسم ، تنها بشم ، با من نباشي
مي ترسم خسته بشم ، خواستم نباشي...
محض ياري اين دل خسته و شکسته
بيا بگو که هستي ..
بگو با مني ...
بگو که هستي ....
● مثل هميشه بازم خودمو به خودت مي سپارم
ميدونم آخر با تو به مقصد ميرسم .....
هر چي تو برام بخواي منم همونو مي خوام
چون ميدونم غير خير و خوبي چيزي برام نمي خواي .....
حدیث قدسی :
در ياد خود قرار دهم و چون خواهش و خوشى او را در ياد خود قرار دهم عاشق من شود
و من نيز عاشق او گردم و چون عاشق يكديگر شديم حجاب ميان خود و او را بر دارم و
عشق خود را بر جان او چيره گردانم ،چندان كه مانند مردم دچار سهو و غفلت نمى شود
، سخن اينان سخن پيامبران است، اينان براستى قهرمانند.
كنزالعمال، ج1، ص433، ح1872
لحظه هايتان لبريز از عشق و ياد خدا ....
التماس دعا ....
Wishing there was no need to pass the world which is full of pain, wild and sadness to get you
and not having any nightmare in the road each night to morning
You know,
I feel that I’m reaching to the end of this wrecked bridge
Oh Lord!
Where are you?
Please tell me where I am ??????
The world knitting by pain and sorrowfulness & affliction
Nothing is enjoyable unless being with you
The rest is mourning
Sometimes in which I follow my feeling’s butterfly
I saw that she is happy and calm only when she is with you
When you are with me, I feel being in a real paradise
I confess I’m nothing when I’m not with you
When I’m looking to your moon-like face
I feel strong without any grief
& I’m not afraid from any temptation and deception
Please help me to
Leave and pass from myself and everything which isn’t you
Since one of these days
My wish fulfill
Come on my merciful
Come and stay with me for the remaining part of the way
Find a way for this broken heart, stay with me
I’m afraid
I’m afraid to stay alone if you leave me
I’m afraid to feel tired if you aren’t my wish
For the sake of help to this heart broken and tired creature,
Come and say that you are here
Say you are with me
Say you are
The same as always I leave myself in your divine shrine
I’m sure that I will be able to finish the way with you finally
I wish whatever which you wish for me
Because I’m sure you don’t wish anything for me except goodness and expedient
{jcomments off}
● سلام ..
امروز مشغول مرتب کردن پوشه ها و يادداشت هايم بودم که برخوردم به نامه هاي شما عزيزان که در روز ميلاد آقا امام رضا عليه السلام براي ايشان نوشتيد و من پرينت گرفتم و بردم داخل ضريح انداختم ...اينقدر اين نامه ها پر از صفا و صداقت و عشق و محبت است که تصميم گرفتم اين بخش رو تعبيه ببينم تا از اين به بعد اينجا محلي باشد براي نوشتن حرف هاي دلمان به آقا امام رضاي بسيار عزيز و دوست داشتني مان ...
● یک خاطره :
چند سال پيش حاجت مهمي داشتم .. یک شب از راه دور با امام صحبت کردم و از ايشان کمک خواستم تا به حاجتم برسم ... همان شب خواب ديدم سه خانم آمدند و به من گفتند: ما رو آقا امام رضا ع فرستاده بگو چه حاجتي داري ... و خلاصه اینکه چند ساعت بعد از اين خواب به طور عجيب و معجزه آسایی به خواسته ام رسيدم ....
از آقای مهربانمان دهها خاطره ی اجابت دارم که شاید بعدها در قالب داستان برایتان نوشتم ...یک خاطره از اجابت ایشان گفتم که توجه داشته باشيد مهم اتصال قلبي و معنوي است نه حضور فیزیکی . پس ناراحت نباشيد که از مشهد و بارگاه آقا دور هستيد ...
به اميد اجابتی نزدیک براي همه دعاهای خوب شما عزیزان ...
التماس دعا ...
مولای من ممنون که هرگاه با دلي ابري و ديده اي باراني و سبدي پر از حاجت به ديدارت آمدم ... با يك آسمان آفتاب استجابت در به رويم گشودي .. مولای من باز هم یاری ام کن تا لایق اجابت حاجت بزرگی که دارم بشوم ....
{jcomments on}