● کـاش می شـد
همیشـه احساس را ترجمـه کـرد
بر قـالـب کـلام ، راحت پیـاده کـرد ...
● کـاش می شـد
خاطرات زخمی را مرهم کرد...
آرزوها و امـیـدهای نداشته را
ایـجاد کـرد...
● کـاش می شــد
باز با شـعر زیبایی تو را شــاد کنم
لبـخند زنی و تصویـر روی چو مـاهـت را
قـاب کنم ...
یا در فکر دیـروز بودم یا درفکر فــردایی که نیامده و نـگاهم فـقـط به آنچه نداشتم بود ...
محصول این طرز تفکر و توجه ! چیزی جز ناراحتی و ناامیدی نبود . یادم می آید اینقدر می گریستم که سوی چشمانم و با آن حال ! تمام داشته هایم داشت از دستم می رفت ...
تا اینکه : ... دیدم کمی بالاتر از سطح دریا نشسته *...زیبایی اش حیرت آور بود چقدر آرام و مهربان و... اگر نمی دانستم کیست می گفتم این همان حضرت یوسف ع است .
با من کلی حرف زد ... و من آنقدر محو تماشایش بودم که هیچ چیز نمی شنیدم ... فقط جمله آخرش یادم ماند که گفت :
● نعمت خدا را از یاد نبر...
از خواب بیدار شدم ... این جمله ذهنم را به شدت مشغول کرده بود .
منظور کدام نعمت بود ؟ !
یکی یکی همه نعمت ها را به یاد آوردم
... وای خدای من !
من از این همه مواهب برخوردار بودم و توجه نداشتم ؟!
برای هر کدام اینها اگر هزاران سال از خدای مهربان سپاسگزاری کنم باز هم کم است ....
چیزی نگذشت که به لطف خدا حالم دگرگون شد و شاد و شاکر شدم .
و عشق به بخشنده ی این نعمات در من رو به فزونی رفت و هر چه عاشق تر و تسلیم تر به او شدم رنج زندگی ام کمتر شد بطوریکه حال هر گاه دچار سختی می شوم زود جستجو می کنم تا ببینم از یاد او غافل و فارغ ماندم ....یا مصلحتی در کار است ...این رنج از کدام جنس است ...محصول عمل نادرست من است یا دلیل دیگری دارد ...
خدایا من در کنار تو و با یاد تو همیشه خوشحال و خوشبختم و تو را نه تنها برای داده هایت که برای نداشته هایم شاکرم ، چرا که می دانم تا نیاز نباشد این بنده ی ناسپاس به پیشگاهت نمی آید ... رشد نمی کند ... حال می دانم که رنج ریسمان مهر توست که ما را به سوی خودت و خوبی ها سوق می دهی ...حتا تنبیه تو با ما انسان ها متفاوت است زیرا از روی انتقام نیست بلکه برای تربیت و تقرب ماست .
دوستت دارم تو را و همه فرستادگانت را ....
* کاش دوباره روی چون ماهت را ببینم ...... درست است باید کار خوب و خالص بکنم تا باز به خوابم بیایی ...بر تو و مادرت هزاران درود ...
● خدا هیچ کاری نکرد ؟!
خدا به انسان : توان داد تا تلاش کند
عشق داد تا عبادتش کند
رنج داد تا رشد کند
غم داد تا یادش باشد
اشک داد تا شعله غم را خاموش کند
صبر داد تا از سختی بگذرد
دوست داد تا دست یاری اش باشد
عقل داد تا چاره بجوید
مشکل داد تا حل کند و طعم موفقیت را بچشد و ...
خدا به ما هر چیزی که برای رسیدن به سعادت لازم است داد ، اما گاهی ما به جهل و غفلت ، نعمت را به نقمت و گنج را به رنج مبدل می کنیم ...همه ما مکررا شنیده ایم که شکر ِنعمت ، نعمت را افزایش می دهد اما به چگونگی شکر گزاری
هم واقفیم ؟
شکر بدان معناست که از نعم الهی در جهت مقصود معبود بهره ببریم و با اینحال تنها بخش کوچکی از
شکر را می توان به جا آورد...